|
رشد و توسعه هر منطقه علاوه بر عوامل طبيعي و مادي به عوامل انساني و فكري آن منطقه ارتباط دارد براي اينكه به اهميت ، قدمت و پيشرفت فرهنگي يك منطقه پي ببريم نبايد تنها وضعيت فرهنگي فعلي آن منطقه را ملاك قرار دهيم ، بلكه بايد حداقل قرنها به عقب برگرديم و با ترسيم دورنماي فرهنگي ، اجتماعي و سياسي آن با ملاكهاي مشخص چون علما ، آثار و تأليفات و رجال برجسته سياسي ، فرهنگي و مؤسسات علمي آن سامان در گذشته و حال كه هر كدام معِرف وضعيت روشن فرهنگي آن منطقهي است ، ارزيابي نماييم لذا در مورد منطقهي خواف ملاكهاي برجسته اي وجود دارد كه به آن ها اشاره مي كنيم .
قدمت فرهنگي : شامل آثار قبل بعد از اسلام اعم از رجال علمي و سياسي و آثار و ابنيهي علمي ، تاريخي آن مي باشد .
الف ) وضعيت فرهنگي قبل از اسلام
هرچند از دوره قبل از اسلام آثار مكتوبي در دست نيست كه بتوانيم بدان منابع اشاره نماييم ، ولي از اينكه در عصر اشكانيان ، ساسانيان خواف و زوزن از ولايات مهم نيشابور ، ابرشهر ، از شهرهاي مهم خراسان بزرگ بوده ترديدي نيست.وجود آتشكده هايي كه در اين منطقه ياقوت حموي بدان اشاره كرد از جمله خردگرد ، زوزن ، سيجاوند و سنگان كه مراكز زردشتي بودند عبور يك شاخه از جاده ابريشم كه از طريق هرات وارد ايران شده و وصل راه زوزن به گرگان و نيز تپه سياه زوزن و تپه بياس آباد كه به نظر باستان شناسان از هزارهي قبل از ميلاد مسيح است ، همه نشانه اي از عظمت فرهنگي اين حوزه قبل از اسلام مي باشد .
ب)مشاهير بعد از اسلام
اسفزاري ، صاحب روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات ، در قرن نهم (هـ-ق) خواف را چنين توصيف كرده است : « خاك پاك آن هميشه منشأ سلاطين عاليقدر ، محل علما ، مشايخ ، اعاظم وزرا ، اكابر ملوك و امرا بوده است گويي آئين فصاحت و بلاغت از آن موضع شريف انتشار يافته است » اين كه منابع معتبر تاريخي حكايت مي كنند كه سرزمين رجال خيز و ادب پرور خواف با اينكه اوضاع جغرافيايي و سياسي آن در پيشرفت فرهنگي اش نقش مؤثري داشته ، باز هم در دامن خود رجال علمي ، سياسي ، مذهبي و نظامي خدمت گزاري براي اسلام و ايران پرورش داده است . واضح است كه رشد شخصيتها و رجال بستگي مستقيم به پيشرفت آموزش و پرورش هر منطقه دارد . زيرا در اين بعد زماني اگر فقط به افراد نامدار خواف توجه شود در مي يابيم كه از فرهنگ بسيار غني برخوردار بوده ، طوري كه اغلب مورخين در قديم زوزن را بواسطه علما بصره كوچك ناميده اند و علي بن حسن باخرزي در قرن پنجم گويد كه : « زوزن به آسيايي ميماند كه بر مدار دانش مي چرخد ». جاي ترديد باقي نمي ماند كه زماني خواف در دوران طلايي فرهنگ به سر ميبرده كه حتي كشورهاي ديگر جهان از وجود دانشمندان آن بهره ميبرده اند علماي اين منطقه در بغداد ، شامات ، بخارا ، سمرقند و ساير ولايات مثل نظاميه نيشابور و هرات به تدريس مشغول بوده اند و يا در ولايات ماوراء النهر ، طوس ، كرمان و بلاد ديگر قاضي القضات و در دربار غزنويان ، سلاجقه ، خوارزمشاهيان و تيموريان به امارت و وزارت مشغول بوده اند و در قرون دهم و يازدهم ( هـ – ق ) برخي از دانشمندان مثل عبدالرزاق خوافي صاحب بهارستان سخن و مآثر الامرا در كشور هندوستان و دربار هند خدمات فرهنگي نموده ، تأليفاتي دارند . اهميت علمي و فرهنگي و سياسي خواف ، از آنجا پيداست كه در قرن پنجم(هـ-ق )خواجه نظام الملك توسي وزير ملكشاه در خرگرد خواف نظاميه اي در حكم دانشگاه امروزي تأسيس كرد و بعد غياث الدين پير احمد خوافي وزير شاهرخ تيموري مدرسه غياثيه را در آنجا بنا نهاد . اين امور دليلي بر آناستكه خواف در رديف شهرهاي بزرگ هم چون مرو ، هرات ، بغداد و نيشابور بوده است.ولي بعدازسقوط تيموريان وظهورصفويه وكم توجهي سلاطين بتدريج از موقعيت علمي،سياسي وفرهنگي خواف كاسته شداگرميبينيم دربعضي ازدوره ها فرهنگ منطقه رشد نكرده ودچارعقب ماندگي شده است به خاطرعواملي چند بوده است .
1- عوامل طبيعي
2- هم مرز بودن با افغانستان كه در برخي از دوره ها داراي فرهنگ پاييني بوده است
3- تضاد مذهبي در منطقه به علت وجوددو فرقه شيعه و سني و سوء استفاده حكام مستبد كه سعي نمودند مردم منطقه را هم در جهل و گمراهي نگه دارند و هم دچار اختلاف نمايند ، در حاليكه در گذشته اين منطقه مشاهير علمي ، ادبي ، سياسي ، قضايي و نظامي بسياري داشته و تقديم اسلام و ايران نموده است كه نشانه بارزي از اعتلاي فرهنگ غني اين منطقه بوده و هست كه اشاره ميگردد .
فـقـها
1- خواجه وقوف سيجاوندي : صاحب كتاب «عين المعاني»و« والوقف و الابتداء» متوفي سال 560 (هـ – ق) وي نخستين كسي است كه نشانه هاي هفتگانه قرآن را براي هفت گونه وقف بكار برد . از اين رو اين نشانه هاي به نام نشانه هاي سيجاوندي و قرآن هاي داراي نشانة به نام قرآن سيجاوندي معروف است او را امام كبير و ملك الكلام و سلطان جهان علم و بيان خطاب مي كردند . مزار وي در سيجاوند بالاخواف مورد احترام مردم است وسايرخاندان سيجاوندي ، چون محمد سيجاوندي ملقب به سراج الدين صاحب السراجيه في الفرائض در مذاهب اربعه و عين المعاني و چند كتاب رياضي و امام سيجاوندي فرزند سراج الدين صاحب كتاب شرح فرائض از بزرگان علمي اين خطه هستند .
2- ابو المظفر خوافي : متوفي سال 500 (هـ – ق) كه با امام محمد غزالي هم درس بوده و شغل قضاوت توس را به عهده داشته است . نزد امام الحرمين جويني شاگردي كرده و فقه را از ايشان آموخت . او را امام العالم مي گفتند فرزندانش ابوالقاسم عبدالله بن احمد وابوالمعالي مسعود بن احمد كه بعدها وي به استادي نظاميه بغداد رسيده است . ابوالمظفر در اقامهي دليل ، مناظره ، جدال و كلام مشهور بوده است .
3- مولانا نظام الدين مژن آبادي : پيشواي مذهبي شهر هرات مقتول در هرات سال 737 (هـ-ق) بهوسيلهي غزها وي به پير تسليم و امام المعظم مشهور بود . با جنايتهاي تركان غز مخالف بود و عليه آن ها فتوي داد و شهيد شد .
4- علي بن قاسم سنجاني : در قرن پنجم (هـ –ق) صاحب كتب مختصر العين ، محل العين ، انسان العين به زبان عربي مي باشد .
عـلوم ادبـي
1- قاضي حسين احمد زوزني : كه در قرن پنجم (هـ-ق) كتاب المصادر را به زبان عربي نوشت .
2- فصيح خوافي : استاد خواجه مجد خوافي صاحب روضهي خلد كه او را استاد جهان و فصيح الحق والدين گويند .
3- فصيح الدين محمد خوافي : از عرفاي قرن هفتم و هشتم (هـ-ق) ازمژن آباد ، بود ولي در هرات زندگي ميكرد او را امام اعظم گويند كه در واقعهي غزان در هرات 737 (هـ-ق) به شهادت رسيد .
4- عبدالله بن محمد بن يوسف زوزني : از دانشمندان و نوادر روزگار
5- مولانا فصيح خوافي : كه اولاد او را در هرات نظاميان خوانند . وي هميشه در سفر مصاحب و همدم امير عليشير نوايي ، وزير دانشمند سلطان حسين بايقرا ، بوده است .
6- ميرزا غلامحسين معروف به مظفر خوافي : در سال 1299 (هـ-ق) فوت كرده ، وي تمام عمر خود را ساكن مدرسه بوده و در شعر و ادب مشهور بوده است .
7- فصيح رويي : از شعراي خراسان كه درخدمت جوكي ميرزاي تيموري، كتابخانهي او را اداره ميكرد .
8- خواجه مجد الدين خوافي : از رجال نامدار علم و ادب و برادر خواجه غياث الدين پير احمد خوافي كه در سال 838 (هـ-ق) فوت كرده است .
9- خواجه مجد الدين محمد : ابن خواجه زين العابدين حاجي الخوافي نياز آبادي كه نسبش به خواجه ابو نصر مشكان زوزني دبير رسايل غزنوي مي رسد و در سال 840 (هـ-ق)فوت كرده است .
10- مجد الدين قاسمي خوافي : از شعراي معروف قرن دهم (هـ-ق) كه درفراه افغانستان مدفون است .
11- شيخ زين الدين خوافي: برادر شيخ نور الدين از انواع علوم و فنون و ادب بهره داشته است وي كه در قندهار زندگي ميكرده از مصادر امور مهم محمد باقر شاه بوده است ، در سال 928 (هـ-ق) فوت نموده است .
12- شيخ زين الدين خوافي : متخلص به وفايي از شعرا و اديبان قرن دهم هجري كه در زمان بابر به هند رفت در معما ، تاريخ و بديهه گويي استاد بوده تاريخ فتح هندوستان را نوشته و در 940 (هـ-ق) فوت كرده است .
13- صمصام الدوله مير عبد الرزاق خوافي : صاحب مآثر الامرا و بهارستان سخن علاوه بر اينكه در زمينه علم و ادب صاحب نظر بوده ، او و فرزندانش در دربار اكبر شاه مناصب شايسته اي داشته اند .
14- شيخ زين العابذين خوافي : از شعرا قرن هشتم و نهم (هـ-ق) است در سال 833 (هـ-ق) فوت نموده است
15- مجد الدين خوافي : اديب فارسي مقيم هندوستان ، كه در قرن دهم به فرمان جلال الدين اكبرشاه ، پادشاه هند ، كتاب خارستان را به تقليد از گلستان سعدي نوشت كه طبق تحقيقات سعيد نفيسي ظاهراً روضه خلد مجد خوافي را كه در سال 733 (هـ-ق) نوشته شده به نام خودش كرده است از اين رو اغلب اشخاص اين دونفر رايكي دانسته اند درحاليكه اين دوتن دو قرن اختلاف زماني داشته اند .
16- مولانا شهاب الدين معروف به مظفر خوافي : از شعراي قرن هشتم (هـ-ق) كه در دربار ملك معز الدين حسين كرت در هرات تقّرب خاصّي داشت و اورا مظفر هروي گويند .
17- مولانا مظفر خوافي : از دانشمندان قرن هشتم (هـ-ق) كه در زمان ملك غياث الدين كرت در هرات زندگي ميكرده و در شعر و ادب مهارت خاصي داشته است .
علـوم رياضـي
1- محمد سجاوندي : دانشمند قرن پنجم (ه-ق) مؤلف كتاب التجنيس في الحساب در رساله في الجبر و المقابله .
2- حكيم ناصر بيژن آبادي(مژن آبادي): دانشمند قرن پنجم (ه-ق) كه از فلاسفه و شعرا بوده و اثر وي ذواللسانين و از علماي طب ، نجوم و رياضي بوده است
3- عبدالله بن سعيد خوافي: مكني به ابو منصور متوفي 480 (ه-ق) صاحب كتاب خلق الانسان و رحمه العفريت .
4- محمد بن علي خوافي : رياضي دان و خطاط قرن هفتم كه رساله معينيه اثر خواجه نصير الدين توسي را در سال 665 (ه-ق) به رشته تحرير در آورد
5- زنگنه خوافي : رياضي دان قرن يازدهم (ه-ق)كه كتاب صراط المستقيم را به عربي در بيان قواعد استخراج سمت قبله – و هم چنين كتاب كنز البرهان را در جبر و مقابله تأليف كرده است .
سـلاطيـن
سلسله پادشاهان مظفر كه اغلب آنها چون شاه شجاع و شاه منصور اديب و شاعر بوده اند مدت 79 سال بر قسمت اعظم ايران حكومت كرده اند اهل نشتيفان و ساكن سيجاوند خواف بوده اند كه هشت تن از آنان به سلطنت رسيدند اين سلاطين نامدار علاوه بر اداره مملكت ، در شعر و ادب منشأ بركت و فضيلت بوده اند .
خواجه مجد الدين خوافي نياز آبادي كه در سال 720 (هـ-ق) حكومت خواف و توابع آنرا به عهده داشته در جنگ با ملك غياث الدين كرت سلطان هرات مغلوب شد كه مزارش اكنون در نياز آباد است . ملوك زوزن چون ملك قوام الدين زوزني و غيره كه سالها بر كرمان تا بندر عباس حكم فرمايي داشتند و ابو قابوس حاكم شامات اهل سلامه خواف بوده است .
عـرفـان
1- شيخ زين الدين ابوبكر خوافي: متوفي 838 (ه-ق) اهل براباد مقيم خواف كه اسفزاري گويد:« شهرت هدايت او در زمين منتشر شده» داراي شاگردان زيادي بوده است و از عارفاني بوده كه به علت داشتن مريدان زياد نزد امراي تيموري مقرب و گره گشايي ميكرد . ابتدا به برآباد و سپس به مصر و بغداد سفر كرده از شيخ نورالدين عبد الرحمان مصري اجازه گرفت و از آنجا به تبريز وهرات رفت در دارالسلطنه به ارشاد اهل عرفان مشغول شد . لقبهاي وي صفوة العلما – شفاءالصدور – سراج المله والدين – ملاذي الجمهور مي باشد . وي سعي در آشتي بين تصوف و شريعت داشت و از تندرويهاي هر دو گروه جلوگيري ميكرد كتاب منهاج الرشاد را در اين مورد نوشته است مدفن وي در هرات است كه خواجه غياث الدين پير احمد خوافي بر مزارش عمارت بنا كرد . آثار وي : وصيت العارفين – الوصايا القدسيه – سخنان زين الدين خوافي مي باشد .
2- ركن الدين محمود سلطان سنجاني : معروف به شاه سنجان در سنگان پيوسته به ارشاد مردم مشغول بوده نزد خواجه مودود چشتي تربيت شده است سال وفات وي 593 يا 599 است پاره اي مزار وي را در سنگان پايين خواف و برخي در سنگان بالا خواف دانسته اند .
3- امير قوام الدين نصرالله سنجاني
4- فصيح الدين لاژي معروف به فصيح خوافي : از عرفاي قرن نهم ( هـ-ق ) از لاج بوده است و او را مولاناي اعظم گويند و با خواجه پير احمد خوافي مكاتبات و مصاحبات داشته است .
5- مولانا فصيح الدين محمد بن علاء : از عرفاي عصر شاهرخ تيموري گر چه قضاوت رسمي را قبول نكرد و لي بطور غير مستقيم قاضي و مشاور مردم بوده است . مزار وي در هرات است .
6- فصيح الدين محمد بن زين الدين خوافي: معروف به فصيح خوافي فرزند بزرگتر شيخ زين الدين خوافي عارف معروف سلسله صوفيه است كه درسال 993 (هـ-ق)هرات درگذشت .
7- مجد خوافي: از عرفاي قرن هشتم (هـ-ق) كه كتاب روضهي خلد را در معارضه با گلستان سعدي نوشته است تولد او بين 675 تا 680 (هـ-ق)است كتاب كنز الحكمة از مصنفات اوست اشعاري بليغ داشته و در نظم و نثر فارسي استاد بود . روضهي خلد را در سال 733 تمام كرد و به پايان رساند و بار ديگر در 737 تجديد نظر كرد . انگيزهي خود را از تاليف روضه خلد تقليد از گلستان سعدي عنوان كرد استادان وي عماد الاسلام و ديگري فصيح خوافي كه با فصيح خوافي مؤلف مجمل فصيحي تفاوت دارد .
تـاريـخ
1- فصيح خوافي : صاحب كتاب سه جلدي مجمل فصيحي يا مجمل التواريخ . مورخ قرن هشتم و نهم (هـ-ق) كه در 777 (هـ- ق) در هرات 1متولد شد ابتدا در عصر شاهرخ و بايسنقر ميرزا مناصبي داشت ولي در سال 836 (هـ- ق) مورد غضب واقع شد و كتاب مجمل فصيح را در ايام عزل و عزلت نوشته است كه شامل وقايع به شمارش سال (– سالنامه) است و مؤلف آنرا تقديم به شاهرخ نمود اين وقايع از هبوط آدم و ازآدم تاولادت پيامبر اكرم(ص)وازهجرت پيامبر تاسال 840 (هـ- ق) خاتمه كتاب است مي باشد روش فصيح خوافي اين است كه هر چيز را با كمترين كلمات و كوتاهترين صورت در ضمن وقايع هر سال ضبط كرده است .
نثر آن ساده همراه و اشعار پارسي و تازي است .
2- حافظ ابرو : شهاب الدين عبدالله ابن لطف ا… مشهور به حافظ ابرو (باباابدال) مورخ قرن هشتم و نهم (هـ-ق) در دورهي شاهرخ و امير تيمور و بايسنقر ميرزا فعاليت زيادي داشته است وي با شاه نعمت الله ولي و شاه قاسم انوار معاشرت داشته . در نقل تاريخ امانتدار و مزارش در خواف مورد احترام است كه توضيح بيشتر در قسمت آثار باستاني خواف آمده است .
سياست
1- ابو نصر مشكان زوزني: دبير رسايل سلطان محمود غزنوي و مسعود غزنوي در قرن پنجم (هـ-ق) كه در مملكت داري فعِال بود .
2- بوسهل زوزني : سياستمدار و وزير مسعود غزنوي در قرن پنجم (هـ-ق)
3- در عهد سلجوقيان : سياستمداران خوافي صاحب منصب بودند مثل : كمال الدوله ، ابو الرضا كه پسرش داماد خواجه نظام الملك توسي وزير الب ارسلان و ملكشاه بوده با او رقابت و برابري مي نمود .
4- در عهد خوارزمشاهيان : عده اي از رجال خواف منصب سياست و قضاوت داشتند چون مولانا صدرالدين خوافي حاكم كرمان و سپهسالاري رشيد مثل ملك شمس الدين محمد انار خوافي بازوي تواناي سلسله خوارزمشاهي كه توانست فتوحات زيادي انجام دهد .
5- غياث الدين پير احمد خوافي: وزير شاهرخ تيموري كه چهل سال منصب وزارت داشت
6- خواجه نظام الملك خوافي : وزير مقتدر سلطان حسين بايقرا
7- خواجه مجد الدين محمد: فرزند خواجه غياث الدين پير احمد خوافي وزير سلطان حسين بايقرا تنها كسي بود كه در حضور شاه نشسته و به رتق و فتق امور مي پرداخت . علاوه بر آن در سياست ، نجوم ، ادبيات فارسي و عربي صاحب نظر بود