خواف در دانشنامه جهان سالام

برگرفته از دانشنامه جهان اسلام. https://rch.ac.ir/article/Details/8847

خواف،# شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی.

خواف، شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی.1) شهرستان. واقع در منطقة قدیم خواف در جنوب استان خراسان رضوی، مشتمل بر بخشهای مرکزی، جلگة ‌زوزن، سلامی، سنگان و پنج شهر خواف، قاسم‌آباد، نشتیفان، سنگان و سلامی و چند آبادی تاریخی (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1385ش، ذیل «استان خراسان رضوی»). این شهرستان از مشرق به شهرستان تایباد و کشور افغانستان محدود است (← مرکز آمار ایران، 1385ش، ذیل «استان خراسان رضوی»؛ نقشه تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران). ارتفاعات شمالی ـ شرقی این شهرستان خواف را از بخش باخرز جدا می‌کند. بیشتر کوههای شمالی خواف، معادن مس، آهن، سرب و خاک نسوز دارد. رودهای مهم آن عبارت‌اند از : کال‌خواجه‌یار که از کوه سنگی سرچشمه می‌گیرد، کال سلامی در شمال، کال سرخ در شمال‌شرقی، کال قراولگاه در مشرق و کالِ موسی‌آباد در جنوب شرقی. چندین رود فصلی نیز در آن جریان دارد. بند سلامی در شش کیلومتری مشرق سلامی احداث شده است. چشمه‌هایی به نامهای سرچشمه کرات، پی‌دینگ چنگ و بغل‌بید در مشرق، و چشمه کربلایی‌نجف در جنوب شهرستان قرار گرفته است. نمکزار خواف در جنوب‌شرقی شهرستان واقع است. دشتهای زوزن، دوکوه، باغ‌بخشی، قطارگز، خوشابه و مژن‌آباد نیز در این شهرستان است. بادهای 120 روزه در آن می‌وزد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 55، ص 38؛ زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 153، 232؛ برای اطلاع بیشتر از این بادهای صدوبیست روزه ← سیستان و بلوچستان*).اقتصاد این شهرستان مبتنی بر کشاورزی، دامداری و قالیچه‌بافی است (← فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 55، ص 39).مسجدجامع ملک زوزن (← زوزن*) و مسجد و مدرسة غیاثیّه خرگرد*، واقع در آبادی خرگرد*، کوشک سلامه و رباط زیارت از آثار باستانی این شهرستان است (← زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 374؛ لباف خانیکی، ص 107). طبق سرشماری 1385ش، جمعیت شهرستان 964،108 تن بوده است(← مرکز آمار ایران، 1385ش، همانجا).حدود شصت درصد اهالی خواف مذهب تسنن دارند و بقیه شیعة دوازده امامی‌اند (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا؛ زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 108). طوایف بهلولی، براهویی تاجیک، کلندرزهی، دلاله، زنگنه، عرب، میش‌مست و سربوزی در این شهرستان زندگی می‌کنند (زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 110؛ مرکز آمار ایران، 1378ش، ص 60ـ61). راه اصلی قائن ـ خواف ـ تایباد ـ هرات و رشتخوار ـ خواف ـ قائن از این شهرستان می‌گذرد (← اطلس راههای ایران، ص 35ـ36).خواف در 1328 مرکز منطقة خواف خراسان و مشتمل بر دو بخش خواف بالا به مرکزیت نصرآباد و خواف پایین به مرکزیت روی‌خواف/ رود بوده است (فرهنگ جغرافیایی ایران، ص 409ـ410). در 1316ش، طبق قانون تقسیمات کشوری، خواف به عنوان بخش در شهرستان تربت‌حیدریه در استان نهم تشکیل شد (← ایران. قوانین و احکام، ص 91). در 1324ش، دهستان خواف واقع در شهرستان تربت‌حیدریه در استان نهم (خراسان)، مشتمل بر سه قسمت بالا خواف، میان خواف و پایین خواف، و مرکز آن قصبة رود بود (ایران. وزارت کشور. اداره کل آمار و ثبت احوال، ج 3، ص 135ـ136). در 1329ش، خواف یکی از بخشهای پنج‌گانة شهرستان تربت‌حیدریه و در تقسیمات کشوری 1355ش، بخش خواف به مرکزیت رود با دهستانهای بالا خواف، میان خواف و پایین خواف و جلگة زوزن بود (رزم‌آرا، ج 9، ص 153؛ ایران. وزارت کشور، ذیل «استان خراسان»). در 12 مرداد 1368، خواف شهرستان شد (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، ذیل «استان خراسان»).از علمای بزرگ خواف باید از ابومظفر احمدبن محمد خوافی*، زین‌الدین خوافی*، حافظ‌ابرو* و تعدادی دیگر از فقهای منسوب به آبادی خواف یا ولایت خواف، نام برد (← زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 389، 403، 410، و جاهای دیگر).2) شهر خواف، مرکز شهرستان خواف، در ارتفاع حدود 970 متری قرار دارد. فاصله شهر خواف تا مرز افغانستان حدود 88 کیلومتر است. دمای آن گاهی در تابستانها به ْ42 و در زمستانها به ْ10- می‌رسد. میزان بارش سالیانه آن حدود 185 میلیمتر است (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 55، ص 42ـ43).یک کوه منفرد (مرتفع‌ترین قله 254،1 متر) در حدود یک کیلومتری مغرب آن قرار دارد. رود کال خواجه‌یار از مغرب شهر می‌گذرد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 55، ص 43). خواف در 1314ش شهر شد (← ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382ش، همانجا). جمعیت شهر در سرشماری 1385ش، 160،21 تن گزارش شده است (← مرکز آمار ایران، 1385ش، همانجا).قدمت مسجدجامع آن به حدود سیصد سال پیش می‌رسد. امروزه شهر هشت مسجد و یک حوزة علمیه دارد (← فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا). خواف دارای مزارات و زیارتگاههای فراوانی است. مزار خواجه‌یار در مغرب خواف در دامنة کوه خواجه‌یار واقع است (← زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 362، 606).از رویدادهای مهم شهر خواف در صد سال اخیر تبعید مدرّس در 1307ش و زندانی شدن او در ارگ نیمه‌ویران شهر تا 1316ش است. تبعید مدرّس به خواف که شهری مرزی با اکثریتی سنّی‌مذهب بود، بیشتر برای تحت فشار قرار دادن وی از لحاظ مذهبی بوده است. اگرچه در سالهای اقامت در خواف وی تقریباً اجازه هیچ نوع ارتباطی با محیط اطراف پیدا نکرد (خسروی، ص 202ـ203). در 1358ش، زمین‌لرزه ویرانیهای بسیاری در شهر به بار آورد (← زنگنه قاسم‌آبادی، ج 1، ص 357ـ358).پیشینه. خواف/ خاف منطقه و ولایتی قدیمی در مشرق خراسان بوده است که از گذشته پیش از اسلام آن اطلاع فراوانی نداریم. خواف در دورة خلیفه سوم، در حدود سال 30 فتح شد (بلاذری، ص 567ـ568). در اوایل قرن دوم، به‌آفرید (مقتول 131) در سیراوند، یکی از قصبه‌های خواف، ظهور کرد. او را از اهالی زوزن (از آبادیهای خواف) می‌دانند (← ابوریحان بیرونی، ص 210؛ حمداللّه مستوفی، ص 154). ابن‌ندیم (ص 665)، وی را از روی‌رود ]خواف[، از آبادیهای ابرشهر* (نیشابور)، دانسته است. ابن‌ندیم اولین‌بار در قرن چهارم به نام روی/ رود اشاره کرده است.طی سالهای 260 تا 265 خواف از اقطاعات علی‌بن لیث، برادر یعقوب لیث صفاری، به شمار می‌رفت. در همان سالها احمدبن عبداللّه سجستانی آنجا را غارت کرد (نظامی عروضی، ص 26ـ27). در 290، ابن‌رسته (ص 171) نام آن را خَوَاف و از رستاقهای سیزده‌گانة نیشابور ضبط کرده است (نیز ← یعقوبی، ص 278؛ لسترنج ، ص 357). مؤلف حدودالعالم (ص 91)، از سنگان، سلومد و زوزن از شهرکهای نیشابور نام‌برده و به محصول کرباس آنجا اشاره کرده است، بدون اینکه نامی از خواف یا رود ببرد. در همین دوره (قرن چهارم) مقدسی (ص 300، 319، پانویس)، خواف را یکی از رستاقهای کوچک ابرشهر به مرکزیت سلومک/ سلومد با محصول مویز و انار ذکر کرده است.در سالهای 617ـ618، سپاهیان مغول نواحی خراسان، از جمله خواف و سنگان را که هر یک شهری بزرگ به شمار می‌رفتند، فتح کردند (رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 1، ص 519). در قرن هفتم، خواف از قصبات بزرگ و از اعمال نیشابور محسوب می‌شد که به بوشنج* از نواحی هرات متصل بود و صد قریه و سه شهر، سَنجان، خَرجرد/ خرگرد* و سیراوند، داشت (← یاقوت حموی، ذیل مادّه).حمداللّه مستوفی (ص 154، 202)، علاوه بر سنجان از زوزن و سلامه نیز نام برده است. همچنین وی، از محصولات خواف علاوه بر انگور و انار، به خربزه، انجیر و معدن آهن و روناس و ابریشم اشاره کرده است. در 737، زمین‌لرزه‌ای در منطقة خواف روی داد که بر اثر آن شهرهای اطراف خواف به سختی آسیب دید و پس از زلزله، بر اثر بیماری واگیر یازده هزار تن جان سپردند (امبرسز و ملویل ، ص 44).حافظ‌ابرو، ولایت خواف را تابع هرات و دارای علما و بزرگان بسیار معرفی کرده و ضمن اشاره به محدوده آن یادآور شده است که مدتهاست ولایت خواف جزو اعمال نیشابور نبوده و در دیوان هرات قرار گرفته است. وی از بیست قریه از جمله قریة رود نام‌ برده است. وی به معدن آهن که مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفته و سایر محصولات آنجا مانند پنبه و ابریشم و میوه‌های مختلف اشاره کرده است (← ج 2، ص 37).در زمان صفویه، خاف/ خواف ولایتی در خراسان بود (← عالم آرای شاه اسماعیل، ص 264).در 944، در خواف شورشی رخ داد و قلعة استاه خواف (قلعة مسکونی خواف) به دست ملک‌زاده خواف افتاد، اما سپاهیان طهماسب اول (ﺣک : 930ـ984) او را کشتند و طغیان را فرونشاندند. در آن زمان قلعه خواف به استواری اشتهار داشت (غفاری قزوینی، ص 293). در سال سوم جلوس شاه‌عباس اول، عبدالمؤمن‌خان ازبک بسیاری از نواحی خراسان از جمله خواف را تصرف کرد (اسکندرمنشی، ج 2، ص 414). در 1128، عبداللّه‌خان پسر حیات‌سلطان که سرکرده افغانهای ابدالی بود، پس از تصرف هرات، خواف و زوزن را نیز تصرف کرد (مرعشی‌صفوی، ص 19ـ21). در 1139، نادرقلی (بعداً نادرشاه؛ﺣک : 1148ـ1160) مناطق شرقی ایران از جمله خواف را از دست ابدالیها بیرون آورد (← استرآبادی، ص 72ـ75). خواف تا 1273 تابع هرات بود، اما با تشکیل کشور افغانستان در محدوده ایران باقی‌ماند. در اواخر دوره قاجار خواف ولایتی بود با سی قریه و آسیاب‌بادی (← شیروانی، ص 212).در اوایل قرن سیزدهم شهر جدید خواف را امیر قلیچ‌خان تیموری (حاکم مناطق خواف، جام، باخرز و زورآباد) بنا کرد. این شهر در آن زمان چهار باروی تودرتو با دروازه‌های دوقلو داشت که گرد باروهای آن خندق حفر شده بود. با اینکه شهر خواف پیش از یک سده رو به ویرانی بود، اما در آن 43 دستگاه آسیاب* آبی که با آب فراوان کاریزها کار می‌کرد و دو دستگاه آسیاب بادی (آس‌باد) که با بادهای 120 روزه به گردش درمی‌آمد، وجود داشت (فرهنگ جغرافیایی ایران، ص 409). هم اکنون تعداد زیادی از این آسیابها (آس‌باد) در بخش سنگان و شهرهای نشتیفان و آبادیهای برآباد و خرگرد وجود دارد، هرچند اغلب این آسیابها ویران و نیمه‌ویران است. در حال حاضر از چند آسیاب‌بادی (آس‌باد) استفاده می‌کنند.منابع : ابن‌رسته؛ ابن‌ندیم (تهران)؛ ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة؛محمدمهدی‌بن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341ش؛ اسکندرمنشی؛ اطلس راههای ایران، تهران : گیتاشناسی، 1385ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316، تهران: روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ?]1316ش[؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355ش؛ ایران. وزارت کشور. اداره کل آمار و ثبت احوال، کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور، ج 3، تهران 1331ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری: آذر 1385، ]تهران 1385ش[؛ همو، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ بلاذری (بیروت)؛ عبداللّه‌بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، تاریخ حافظ‌ابرو، ج 2، چاپ کراولسکی، ویسبادن 1982؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهة‌القلوب؛ محمدرضا خسروی، جغرافیای تاریخی ولایت زاوه، مشهد 1366ش؛ رزم‌آرا؛ رشیدالدین فضل‌اللّه؛ ابراهیم زنگنه قاسم‌آبادی، تاریخ و رجال شرق خراسان، ج 1، مشهد 1370ش؛ زین‌العابدین‌بن اسکندر شیروانی، حدائق‌السیاحة، تهران 1348ش؛ عالم‌آرای شاه اسماعیل، چاپ اصغر منتظرصاحب، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349ش؛ احمدبن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهان‌آرا، تهران 1343ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج 55 : تایباد، تهران: ادارة جغرافیائی ارتش، 1363ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران: خراسان، ترجمه و تحقیق کاظم خادمیان، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1380ش؛ رجبعلی لباف خانیکی، سیمای میراث فرهنگی خراسان، تهران 1378ش؛ محمدخلیل‌بن داوود مرعشی صفوی، مجمع‌التواریخ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1362ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده1377: جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، تهران 1378ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1385: نتایج تفصیلی کل کشور، 1385ش.http://www.sci.org.ir/portal/ from 2010, 29, May Retrieved faces/public/census85/census85. natayej/census85. rawdata;مقدسی؛ احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1327/1909، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛ نقشه تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران، 000، 500،1:2، تهران: سازمان نقشه‌برداری کشور، 1383ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان؛Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes, Cambridge 1982; Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930.